جدول جو
جدول جو

معنی ابن البوح - جستجوی لغت در جدول جو

ابن البوح
(اِ نُلْ)
فرزند راستین. فرزند حقیقی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابن اللبون
تصویر ابن اللبون
شتر نر دوساله
فرهنگ فارسی عمید
(اِ نُلْ بُ)
ابوجعفر عمر بن علی بن البدوح قلعی. او در یکی از قلعه های مغرب متولد شد. در ادویۀ بسیطه و مرکبه و امراض و علاج آن بصیرت کامل داشت و حواشی چند بر کتاب ابوعلی بن سینا نوشت و از مغرب بمشرق آمده چندی در دمشق بزیست و علاوه بر طب در شعر و حدیث نیز عالم بود. و درسال 579 ه. ق. درگذشت. (از تاریخ اطبای لکلرک)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ لَ)
اشتر نرینۀ دوساله یا به سیم درآمده.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُطْ طَ)
حجر. سنگ
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ یَ)
کسی که در اندیشۀ فردا نباشد و امروز را غنیمت داند، دلیل. هادی، کسی که از گفتۀ خود نگردد
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن الیوم
تصویر ابن الیوم
بی فکر بی خیال لاقید لاابالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن اللبون
تصویر ابن اللبون
شتر نر دو ساله یا وارد سال سوم شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن الیوم
تصویر ابن الیوم
((~. یَ))
بی خیال، بی قید
فرهنگ فارسی معین